میهمانان این میزگرد دکتر کاظم معتمدنژاد، استاد پیشکسوت ارتباطات از دانشگاه علامه طباطبایی، دکتر علیرضا دهقان، رئیس گروه ارتباطات دانشگاه تهران و دکتر سید وحید عقیلی رئیس دانشکده علوم انسانی و اجتماعی دانشگاه آزاد بودند، که سه قطب آموزش علوم ارتباطات در ایران را نمایندگی میکردند.
- در بحثهای مطرح شده اشارهای شد به اینکه شماری از پایاننامههای دانشگاهی ما بهدلیل شکلنگرفتن رابطه اصولی میان دانشگاه و بازار مصرف محصولات آن، در قفسههای کتابخانهها و دانشکدهها خاک میخورند؛ بهنظر میرسد ریشه این مسئله بیشتر به این بازمیگردد که در پایاننامههای علوم ارتباطات ما «مسئله ایرانی» به چشم نمیخورد و بر اساس یک نیاز داخلی تولید نمیشود، فکر نمیکنید این ضعف بیش از هر چیز به نهاد دانشگاه باز میگردد؟
دکترعقیلی: من با این نظر خیلی موافق نیستم، پایاننامههایی داریم که دانشجویان در سازمانهای خبری و در بعضی از روزنامهها یا نهادهایی که به هر صورت با ارتباطات سروکار دارند، تدوین کردهاند که به خوبی تدوین شده است تا جاییکه حتی در مواردی نتایج این تحقیق کارکرد آن سازمان را نیز زیر سؤال میبرد؛ ببینید متأسفانه بیش از هر چیز پیوند میان مراکزی که به این دستاوردها نیاز دارند و باید به آن جامه عمل بپوشانند وجود ندارد، ما الآن پایاننامههای خیلی خوبی داریم که روی مبانی و تئوریهای علمی در واقع بنا شده و اینها خیلی قابل تأمل هستند، اما متأسفانه همانگونه که اشاره شد خیلی مسائل پیشروی به خود رشته مربوط نیست و وضعیت جامعه و محیطی که در آن هستیم باعث میشود که بعضی از اینها نتوانند کاربردی شوند. اما این به معنای این نیست که اینها خوب تدوین نشدهاند یا برپایه روش و اصول تحقیق نبودهاند.
- از رشتههای مختلف دانشگاهی انتظار مشخصی وجود دارد، از یک پزشک این انتظار وجود دارد که پس از پایان دوره تحصیل وارد محیط کارشده و به طبابت بپردازد. این ارتباط میان این دو حوزه شاید در علوم انسانی کمرنگتر باشد اما به هرحال در سطح مشخصی وجود دارد. سؤال اینجاست که در آموزش روزنامهنگاری و ارتباطات میان دانشکده و بازارکار فارغالتحصیلان پل کوچکی وجود دارد یا پلی بزرگ؟ و آیا میتوانیم ادعاکنیم که در رشته ارتباطات و روزنامهنگاری دانشجویی بعد از پایان مقطع فوق لیسانس یا لیسانس میتواند وارد محیط کار شود، ارتباطشناس شود، روزنامهنگار شود؟
دکتر معتمدنژاد: در این مورد علوم ارتباطات و روزنامهنگاری، وضعیت مخصوصی دارند. ما اینجا با اصل آزادی بیان برخورد میکنیم که تمام مردم از آن برخوردارند، آزادی بیان را اصلاً نمیشود منحصر به روزنامهنگاران دانست. البته خوب با این تصویر که روزنامهنگار در خدمت مردم است و به نمایندگی مردم این کار را انجام میدهد برایش امتیازاتی قائل میشویم؛ ولی همین مسئله باعث شده که برخلاف فارغالتحصیلان رشتههای حقوق و معماری که با گرفتن مدرک وارد بازارکار میشوند، فارغالتحصیلان این رشته نمیتوانند وارد بازارکارشوند. رویه از ابتدا این بوده که آموزش ارتباطات از دانشگاهها شروع شود.
بعد هم کشورهایی مثل فرانسه آموزش را از خارج دانشگاه شروع کردند و بعد دانشگاهها از آنها اقتباس کردند. در کشورهایی مثل آمریکا در عمل کسانی که در روزنامه نگاری کار میکنند بیشتر دانشگاهی هستند. اما در فرانسه و انگلیس اینگونه نیست. در انگلستان در دهه 1960 آموزش روزنامهنگاری در دانشگاه وجود نداشت. بنابراین این اصل آزادی بیان باعث شده که ما نتوانیم تخصص روزنامهنگاری را مثل تخصص معماری و حقوق و از این قبیل عوامل جدا کنیم که هر کسی مدرک آکادمیک گرفت، حتما وارد بازارکار شود.
- باپذیرش این نکته که اصل آزادی بیان سبب میشود نتوانیم مانع روزنامهنگار شدن کسی شویم، سؤال اینجاست که آیا توجیهی وجود دارد که فارغالتحصیلان این رشته امکان ورود به بازار کار را پیدا نمیکنند؟
دکترمعتمدنژاد: خوب در عمل میشود این را توجیه کرد ولی به لحاظ قانونی نمیشود، اصولاً در دنیا سه نظام آموزش روزنامهنگاری و سه نظام روزنامهنگاری وجود دارد، ما سال 1343، ( 44 سال پیش) در مؤسسه کیهان یک دوره روزنامهنگاری را گذراندیم. آنجا از آقای پروفسور ژاکلئوته رئیس مرکز آموزشعالی روزنامهنگاری در دانشگاه استراسبورگ دعوت کردیم. وی در درسهای این دوره گفت که تاکید برسه بسته آموزشی وجود دارد. یکی روش آمریکایی است که از اول بر مبنای تحصیلات دانشگاهی بود و کسانی که در روزنامه کار میکنند تحصیلات دانشگاهی دارند. روش دوم روش انگلیسی است که معتقد است در تحریریه باید روزنامهنگاری را یاد گرفت و روش سوم نظام مختلط فرانسوی است که معتقد است که روزنامهنگاری را باید در کلاس یاد گرفت و اینکه کلاس باید با همکاری استادان دانشگاه و روزنامهنگاران تشکیل شود.
ما در ایران سعی کردیم که روش فرانسوی را اقتباس کنیم، به همین دلیل در همان سال ورود پروفسور لئوته عدهای از استادان دانشگاه و عدهای از همکاران کیهان و روزنامههای دیگر را دعوت کردیم، که آمدند و کلاسها را 2 سال تدریس کردند و به مؤسسه عالی مطبوعات و روابط عمومی و بعد دانشکده علوم ارتباطات اجتماعی تبدیل شد.
دکتر دهقان: مسئله این است که فارغالتحصیل ارتباطات یا روزنامهنگاری بلافاصله نمیتواند وارد فضای کار شود، زیرا اصولا تخصص ارتباطات یا در واقع تخصص روزنامهنگاری که در دانشگاه آموخته میشود یک امر خنثی نیست، یعنی بخواهد و نخواهد سیاسی است، روزنامهنگار شدن در واقع بستگی دارد که مثلا موضع شما برابر دولت چیست و به کدام حزب تعلق خاطر دارید؟ در واقع جنس تخصص در علوم اجتماعی به صورت عام خنثی نیست. مطلب دیگر هم برمیگردد به نوع آموزش، البته من هم فکر میکنم که این سبک رویکرد آموزشی که اقتباس شده رویکرد خیلی خوبی است، زیرا نه رسانه و سازمان رسانهای میتواند به تنهایی نیروی آموزشدیده و ماهر تربیت کنند نه دانشگاهها.
به خاطر اینکه دانشگاه جنبههای عملی را ندارد و سازمان رسانهای بهطور کلی هم درواقع جنبههای نظری و تحقیقاتیاش را ندارد و فقط تکنیکال است. این است که این دوتا را که کنار هم بگذاریم یک جمع خوبی میشود. منتها مسئله این است که آیا ما توانستیم این ترکیب خوب را ایجاد کنیم یا نه؟ نه، ما نتوانستیم و این لینک بهخوبی برقرارنشده است. حالا تحولاتی که اخیراً توی روزنامهها و به خصوص همشهری اتفاق افتاده بهنظر من تحولات مثبت و چشمانداز خوبی است، برای اینکه این لینک بیشتر برقرار شود و از همه جهات کمک میکند که فارغالتحصیلانی متناسب با بازار کار و نیاز مراکز کسب و کار تربیت شوند و ضمناً آن صبغه بومی شدن را اجرا کنیم.
بومیشدن این نیست که من بهعنوان یک چهره دانشگاهی یا مرکز دانشگاهی مسئله تعریف کنم، شما در بازار کار باید به من بگویید مسئله چیست. مثلا فرض کنید که میگویید چرا تیراژ روزنامه در ایران پایین است، برای این پرسش پاسخهای متعددی وجود دارد و باید مجموعهای که این پرسش و مسئله در آن ایجاد شده است از مراکز دانشگاهی و تحقیقاتی بخواهد پاسخ این پرسش را بدهد. این لینکها باید به این ترتیب برقرار و تقویت شود تا هم فارغالتحصیل خوب داشته باشیم و هم آن جنبهای که میگوییم بومی شدن اتفاق بیفتد.
دکترعقیلی: بعضی از رشتهها فی نفس ذاته عنوان فارغالتحصیلی و شغلشان یکی است، همان طور که اشاره شد مثلا دانشجوی پرستاری وقتی که دوره آموزشیاش تمام میشود، مشخص است که قرار است که پرستار شود. واقعیت این است که اگر ما رشته ارتباطات اجتماعی را بهعنوان یک رشته دانشگاهی ببینیم بهطور مشخص شغلی که نظیر این نام باشد وجود ندارد. اما در مورد روزنامهنگاری و روابط عمومی و حتی تبلیغات اینگونه نیست. یعنی ما روزنامهنگاری، روابطعمومی و تبلیغات رشتههایی هستند که عنوان رشته و شغلی که فارغالتحصیل قرار است در آینده بگیرد یکی است. مسئله دیگر این است که تخصص علوم ارتباطات در بین جامعه دانشگاهی ما هم حل نشده است. خیلی از دوستانمان وقتی مراجعه میکنند برایشان سؤال است که فارغالتحصیل رشته ارتباطات اجتماعی به جز اینکه متخصص روزنامهنگاری و روابطعمومی و تبلیغات باشد، چه تخصص دیگر میتواند داشته باشد.
- در بحث پژوهش این توافق میان استادان محترم وجوددارد که نهاد پژوهش دچار ضعفهایی است. بهنظر میرسد جای نهادهای عمومی و خصوصی در بحث پژوهش در حوزه ارتباطات و رسانه خالی است و مؤسسات پژوهشی اقماری حول رسانههای شکل نگرفتهاند، در حقیقت بهنظر میرسد بهدلیل حرفهای نبودن نهاد رسانه این ضعف نهادینه شده است؟
دکترمعتمدنژاد: من تجربیات شخصی خودم و همکارانم را در حوزه پژوهشهای انجام شده در حوزه ارتباطات عرض میکنم. ما با تاسیس دانشکده علوم ارتباطات اجتماعی تحقیق را هم شروع کردیم یکی از این پژوهشها تحقیق در محتوای رادیو ایران است. این پژوهش انجام شد و یک روز آقای دکترمصباحزاده صاحب روزنامه کیهان از نخستوزیر وقت، هویدا، دعوت کرد و در حضور وی آقای دکتر محسنیان نتیجه پژوهش را به وی ارائه کرد. ما به این نتیجه رسیده بودیم که رادیو ایران در برنامههایش، برنامه سرگرم کنندهاش شش برابر مطالب خبری وسه برابر مطالب آموزشی است. وقتی سخنان دکتر محسنیان تمام شد، هویدا که آدم شوخطبعی هم بود گفت که پس میخواستید غیر از این باشد؟ ما میخواهیم مردم را سرگرم کنیم. اگر مردم را سرگرم نکنیم. پس چگونه حکومت کنیم؟
حدود یکسال پس از تاسیس مرکزمطالعات و تحقیقات رسانهها یک طرح تحقیقاتی مطرح کردیم که 12 زمینه تحقیقاتی ارتباطات در ایران را بررسی کنیم که تا کنون منتشر نشدهاست.
12 اولویت پژوهشی را تعیین کردیم که بررسی شوند. در همین راستا نخستین سمینار بررسی مسائل مطبوعات ایران در اسفند 1369 برگزار شد و تعدادی مقاله انتقادی به زبان روزنامهنگاران تهیه و مطرح شد. آن موقع هم آقای خاتمی وزیر ارشاد بودند و سمینار را افتتاح کردند. دومین سمینار را مرداد 77 و سومی را در سال ۱۳۸۳ برگزار کردیم. تشکیل این سه سمینار موقعیتی بود که یک کار تحقیقاتی را دنبال کنیم که نتایج خوبی را هم از آن گرفتیم. همچنین چهار طرح پژوهشی در حوزه حقوق مطبوعات مطرح و در این سالهای پیگیری شده است.
نکته دیگری که باید به آن اشاره کنم این است که برای حل برخی از این مشکلات در ماههای اخیر به این نتیجه رسیدیم اگر یک انجمن علمی علوم ارتباطات داشته باشیم، این انجمن علوم ارتباطات خواهد توانست خلأهای موجود را پر کند. در واقع با تشکیل چنین انجمنی با مشکل دیگری هم مقابله میکنیم و آن اینکه دانشگاههایی که تدریس این رشته را بر عهده دارند در مراحل مختلف تاسیس شدهاند از اول با هم همکاری نداشتهاند و سوء تفاهمهایی به وجود آمده است. الان چند ماه است که این کار دنبال میشود. فرانسویها از این طریق درسال 1974 توانستند با تاسیس انجمن فرانسوی اطلاعات و ارتباطات، همه کارهای برنامهریزی را حتی تا سطح استخدام استادان و تدوین دروس و تغییر برنامهها را به عهده بگیرند.
در حال حاضر ما دو انجمن داریم، یکی انجمن ایرانی مطالعات جامعه اطلاعاتی و دیگر انجمن مطالعات فرهنگی و ارتباطات. این دو انجمن با هم یک کمیته مشترک تشکیل خواهند داد و به کمک این دو انجمن تشکیلاتی ایجاد میکنیم که برنامهها را بررسی کنیم و پیشنهادهایی در مورد بهبود وضع این رشته در دانشگاههای کشور ارائه دهیم و به این ترتیب به جای دولت خود ما معلمین ارتباطات در این زمینه کار کنیم.
دکتردهقان: در مورد تحقیقات هم همان بحثی که در مورد آموزش مطرح شد، صورت کلی مصداق دارد. یعنی در واقع آموزش ما در همان فضایی تنفس میکند که تحقیقاتمان تنفس میکند. میخواهم بگویم که در واقع تحقیقات و تولیدات ما در زمینه ارتباطات در مطبوعات و رسانهها، دوتا مشتری بیشتر نمیتواند داشته باشد، یا مشتریاش دولت است یا بخش خصوصی. خوب حالا باید بررسی کنیم که در این دو بخش چه اتفاقی افتاده و میافتد؟ در بخش دولت مقداری همان تأثیراتی که آموزش و مراکز آموزشی مخصوصاً مراکز آموزشی دولتی از نوسانهای سیاسی میگیرند، تحقیقات هم به این ترتیب از این نوسانات تأثیر میپذیرد. یعنی تندشدن و کندشدن نبض تحقیقات به واسطه نوسانات سیاسی است.
نکته دیگری که در همین مورد وجود دارد در مورد تقاضای دولتی برای تحقیقات است. ببینید الآن یک روال بدی بهنظر من جاری است و آن اینکه هر دستگاهی برای خودش مرکز آموزش و مرکز تحقیقات درست کرده است البته در بعضی از زمینههای حساس و بر اساس مصالح ملی این کار باید صورت گیرد. ولی در سایر اوضاع که این حساسیت وجود ندارد در واقع باید دانشگاهها این کار را انجام دهند. دانشگاه کارکردش آموزش و تحقیقات است. بنابراین، نباید هر دستگاهی در کنار خودش یک مرکز آموزش، یک مرکز تحقیقات راه بیندازد، زیرا حالا همه بودجههایی هم که به این مراکز آموزشی و تحقیقاتی اختصاص پیدا میکند را جمع کنید، میبینید که در قیاس با بودجه پژوهشی دانشگاه اصلا قابل توجیه نیست. در حالی که پتانسیل و ظرفیت تحقیقات در دانشگاه است.
بخش دیگر به بخش خصوصی بازمیگردد. بخش خصوصی ما ضعیف و کوچک است و نمیتواند مشتری خوبی برای تحقیقات باشد. ببینید وقتی که بخش عمدهای از تحقیقات و اقتصاد ما دولتی است یعنی بخشها با همدیگر رقابت نمیکنند؛ مثلاً فرض کنید که چرا تحقیقات در زمینه روابط عمومی توسعه پیدا نمیکند؟ برای اینکه کسی با کسی رقابتی ندارد. روابطعمومی بخش عمدهاش تبلیغات و تصویرسازی از یک سازمان است و وقتی که من بهعنوان یک شرکت با شرکت دیگر احساس رقابت نکنم، همه در یک فضا تنفس کنیم و مدیریتها مدیریت دولتی باشد، رقابتی وجود ندارد و نیازی هم به آن نیست. من اصلاً مشکلی ندارم که بخواهم دانشگاه برای من حل کند.
دکترعقیلی: مسئلهای که میخواهم به آن اشاره کنم این است که خیلی از مسائلی که در جامعه وجود دارد مسائلی مثل قانون گریزی، آسیبهای اجتماعی، مشارکت، اعتمادسازی و... درست است که ذاتاً با مباحث جامعهشناسی و روانشناسی فردی و اجتماعی سروکار دارند، اما من فکر میکنم ارتباطات بهعنوان یک رشته میان رشتهای در این حوزهها حرفهای زیادی برای گفتن دارد. بنابراین همّ و غم خود اهل فن میطلبد که باهم تعاملی داشته باشند و با یک اساسنامه و مرامنامه که حوزه فعالیتهایشان را معرفی کند، خودشان را به محیط پیرامون و جامعه دانشگاهی بهتر بشناسانند.
برای نمونه الان گرایش به برنامههای ماهوارهای وجود دارد و جا دارد که دولت یا یک وزارتخانه یک تحقیق دانشگاهی را به اهالی ارتباطات بسپارد که مثلا دلایل کم استقبالی از بعضی از برنامههای تلویزیونی چیست؟ یا میزان بینندگان چقدر است؟ یک نگرش علمی میتواند با تحلیل محتوایی که انجام میدهد بگوید علت گرایش به برنامههای ماهوارهای چیست؟ یا مثلاً برنامههای تلویزیون در بهترین حالتش چند درصد بیننده دارد؟ و چه راهکارهایی میتواندبرای افزایش گرایش مخاطب به برنامههای تلویزیونی و رادیویی وجود داشته باشد.